ما وامام زمانمان

داستان ستون حنانه

از وقتی که مسجدالنبی ساخته شد، پیامبر اکرم (صلی الله وعلیه وآله) در موقع ایراد خطبه و سخنرانی برای مسلمانان (مخصوصاً روزهای جمعه)، بر تنة درخت خرمایی که در صحن مسجد باقی مانده بود تکیه می دادند؛ منتها وقتی جمعیت زیاد شد، اصحاب پیشنهاد کردند که منبری برای رسول خدا (صلی الله وعلیه وآله) ساخته شود تا همگان به آسانی بتوانند ایشان را ببینند.

پیامبر (صلی الله وعلیه و آله) نیز اجازه فرمودند. منبری از چوب با دو پله و یک عرشه ساخته شد. اولین جمعه ای که پیش آمد، رسول اکرم (صلی الله وعلیه وآله) جمعیت را شکافتند و با پشت سر گذاشتن آن ستون نخل، به طرف منبر رهسپار شدند. همین که بر بالای منبر قرار گرفتند، یک باره صدای نالة درخت خشکیده همانند زنِ فرزندمرده بلند شد. با نالة ستون صدای جمعیت نیز به گریه و ناله برخاست.

استن حنانه از هجر رسول                            ناله می‌زد همچو ارباب عقول

گفت پیغمبر چه خواهی ای ستون                    گفت جانم از فراقت گشت خون

ازفراق تو مرا چون سوخت جان                       چون ننالم بی تو ای جان جهان

مسندت من بودم از من تاختی                     بر سر منبر تو مسند ساختی

 

رسول خدا (صلی الله وعلیه وآله) از منبر به زیر آمدند؛ ستون را در بغل گرفتند و دست مبارک را بر آن کشیدند و فرمودند: آرام باش! سپس به طرف منبر برگشته خطاب به مردم فرمودند: ای مردم! این چوب خشک به رسول خدا اظهار علاقه و اشتیاق می کند و از دوری وی محزون می گردد؛ ولی برخی از مردمان باکشان نیست که به من نزدیک شوند یا از من دور گردند! اگر من او را در بغل نگرفته و بر آن دست نکشیده بودم، تا روز قیامت از ناله خاموش نمی شد.

گر نبودی چشم دل حنانه را                            چون بدیدی هجر آن فرزانه را

گفت آن خواهم که دائم شد بقاش                    بشنو ای غافل کم از چوبی مباش

 

و امروز من و تو ....

درختی خشک لحظه ای از پیامبر خدا (صلی الله وعلیه وآله) دور شد و صدا به ناله بلند کرد، با این که حضرتش را می دید. ما را چه شده که امام زمان خویش را نمی بینیم و از او دوریم اما به زندگی عادی خویش سرگرمیم؟ ما را چه شده که به این دوری عادت کرده ایم و باکمان نیست که به او نزدیک شویم یا از او دوری گزینیم؟ ما را چه شده که خود را محتاج تفقد و مهربانی و آغوش گشودة او نمی بینیم؟ آیا به راستی دربارة این فراز از دعای ندبه اندیشیده ایم: عزیزٌ علیّ أن اری الخلق و لا تُری. بر من سخت است که همگان را ببینم و تو را نه. دلتنگ هر کسی که می شویم راهی برای تماس گرفتن با او و رفع دلتنگی می یابیم، اما آیا اصلاً دلتنگ امام زمان خود می شویم که به دنبال راهی برای رفع دلتنگی باشیم. سید کریم پینه دوز از کسانی بود که توفیق و سعادت دیدار ولی غایب خدا، امام زمان (علیه السلام) را در حجرة محقر خود داشت. روزی حضرتش از او پرسید: سید کریم! اگر هفته ای بگذرد و ما را نبینی چه خواهی کرد؟ پاسخ داد: آقا جان! می میرم! حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) نیز فرمودند: اگر این گونه نبود به سراغت نمی آمدیم. اگر واقعاً مشتاق دیدن او هستیم باید در فراقش صادقانه به حال ندبه و دلتنگی بیافتیم، آن گاه حتماً سراغمان را خواهد گرفت و مثل جدش، پیامبر اکرم (صلی الله وعلیه وآله) برای ما آغوش خواهد گشود.

منبع اصلی: 

آشتی با امام عصر (علیه‌السلام)/ دکتر علی هراتیان، با کمی تخلیص صص 82- 81

 



موضوعات مرتبط: داستانهای عبرت آموز
[ پنج شنبه 1 تير 1396 ] [ 8:39 قبل از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

المشاعره العربستان با القطر قبل از القطع الروابط 

محمد رضا شکیبایی :

عربستان:
منافع را رها کردی و رفتی
به ما بیخود جفا کردی و رفتی

نگفتی بی تو داعش می شود زار؟!
از او خود را جدا کردی و رفتی

قطر:
تو را با دیگری ای شیخ دیدم
کنار جان کری ای شیخ دیدم

زمانی که ترامپ آمد تو را من
به فکر سروری ای شیخ دیدم

 

عربستان:
تماماً من تو را تکریم کردم
و عشقم را به تو تقدیم کردم

ولی وقتی نمکدان را شکستی
همانجا من تو را تحریم کردم

قطر:
اگر چه از تو لایق ‏تر نبودم
به قدرت گر چه از تو سر نبودم

ولیکن عشق تو هم ساعتی بود
-بلانسبت- که من هم خر نبودم

عربستان:
برو تا با غم و دردم بسازم
ز دست یار نامردم بسازم

برو تا بعد تو از این امارات
به جایت یک نفر همدم بسازم

قطر:
دعایم هست تا تنها بسوزی
به دست انتحاری‌ها بسوزی

برای ازدیاد سوزش تو
رَوم من سوی ایران تا بسوزی

منبع : صفحه طنز وطن امروز – شماره ۲۱۸۷

کاریکاتور : هادی لطفی – نیشخط

  



موضوعات مرتبط: اشعارطنزمحض خنده
[ پنج شنبه 1 تير 1396 ] [ 8:4 قبل از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

کاریکاتور

محمد علی رجبی/تسنیم



موضوعات مرتبط: کاریکاتور
[ پنج شنبه 1 تير 1396 ] [ 7:46 قبل از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

بررسی خنده در ایات و روایات

 

 

در این مقاله سعی شده، به موضوع خنده با محوریت آیات، روایات و تا حدودی به علم روانشناسی پرداخته شود.

 

بررسی لغوی «ضحک»

 

راغب اصفهانی می گوید:ضحک:باز شدن و شادابی چهره و ظاهر شدن دندان ها از سرور و شادی روح است.

 

ضواحک:دندان هایی که هنگام تبسم ظاهر می شوند.

 

خنده اختصاص به انسان دارد و در غیر انسان یافت نمی شود و باید همچنین اضافه کرد:تعجب از سبب های خنده است که در نهایت به خنده ختم می شود و آن به اراده خدا و انسان بستگی دارد.پس خنده ای که به اراده از بنده صادر می شود، مانند سایر افعال انسان باید در جهت صلاح و نیکی لحاظ گردد.1

 

در باب کلمه «خنده» در لغت نامه دهخدا آمده است؛حالتی که انسان به واسطه شعف و خوشحالی و بشاشت پیدا می کند و در آن لب ها و دهان به حرکت در می آیند و این حالت با آواز مخصوصی همراه است.

 

خنداننده و خنده کننده

 

خداوند در سوره نجم،آیه 43 می فرماید:«و انه هو اضحک و ابکی؛و هم اوست که می خنداند و می گریاند.»

 

در این آیه، این مسئله که آیا خنده و گریه از اعمال خود انسان است یا بر طبق آنچه که از معنای این آیه برمی آید، تنها عامل خنده و گریه خداوند می باشد، مورد بررسی قرار گرفته است.

 

در تفسیر المیزان، اشاره خوبی به این موضوع گردیده، با این مضمون که خنده و گریه را به خود انسان ها نسبت دهیم.برای اینکه نسبت دادن، گریه و خنده و هر کار دیگری به انسان به این جهت است که او آن کار را انجام داده و به خدا، به این علت که او آن را ایجاد کرده، و بین این دو فرق زیادی می باشد، که با وجود این فرق هم باز بین اراده خدا و اراده انسان به خندیدن و گریه کردن منافاتی نیست.زیرا اراده الهی به خنده ارادی و به اختیار قرار گرفته است، نه هر خنده ای، اگر چه به اجبار باشد.پس اراده انسان در خندیدن مؤثر است و آن سببی است که در طول، سببیت اراده خدا قرار گرفته، نه در عرض آن، تا منافاتی پیش آید و بگویند، چون دو علت در عرض هم هستند.پس چگونه دو سبب یک مسبب را بوجود می آورند.2

 

در بعضی از تفاسیر، این موضوع مطرح شده که اگر خنده و گریه بطور مطلق فعل خدا بود، دیگر امر و نهی به آن نمی شد، چنانکه در آیه 82 سوره توبه خداوند نمی فرمود:«فلیضحکوا قلیلاً و لیبکوا کثیرا» و یا در سوره نجم، آیه 60 می فرماید:«و تضحکون و لاتبکون» سبب خنده و گریه به انسان نسبت داده نمی شد.3

 

در تفسیر انوار درخشان آمده که خنده و گریه دو حالت روانی است که انسان در صورت تحقق شرایطی به اختیار مرتکب آن دو می شود و بر حسب ایجاد فعل اختیاری به شرط اراده پروردگار است،زیرا خداوند، انجام کاری را با لوازم تشخیص آن خواسته است که بوجود آید.4

 

انواع خنده

خنده از روی تعجب

 

خداوند در سوره نمل، آیه 19 می فرماید:«فتبسم ضاحکا من قولها و قال رب اوزعنی ان اشکر نعمتک الّتی انعمت علی و علی والدی و ان اعمل صالحا ترضه و ادخلتی برحمتک فی عبادک الصالحین؛سلیمان از گفتار او دهان به خنده گشود و گفت:پروردگارا!در دلم افکن تا نعمتی که به من و پدر و مادرم ارزانی داشته ای سپاس بگزارم و به کار شایسته ای که آن را می پسندی بپردازم، مرا به رحمت خویش در میان بندگان شایسته ات داخل کن.»

 

در بیشتر تفاسیر خنده حضرت سلیمان را نتیجه تعجب دانسته اند.از آن جهت که مورچه ای یاران خود را از لشکر عظیم ایشان برحذر می دارد، و این آینده نگری و مصلحت اندیشی مورچه باعث تعجب و خندان شدن حضرت سلیمان گردیده است.

 

2.خداوند در سوره هود، آیه 71 می فرماید:«و آمرأته قائمه فضحک فبشّرنها باسحاق و من وراء اسحاق یعقوب؛و زن او (حضرت ابراهیم (ع)) ایستاده بود خندید.پس وی را به اسحاق و از پی اسحاق به یعقوب مژده دادیم».

 

در رابطه با خنده همسر حضرت ابراهیم (ع)، ساره و علت آن،نظرات متفاوتی وجود دارد، اما در بیشتر تفاسیر از جمله مجمع البیان، این تفسیر را به دلایل مختلف ناشی از تعجب دانسته ند.

 

خنده تمسخر آمیز

 

1.خداوند در سوره زخرف آیه 47 می فرماید:«فلما جاءهم بایاتنا و إذا هم منها یضحکون؛پس چون آیات ما را برای آنان آورد، ناگهان ایشان بر آنها خنده زدند.»

 

این آیه به خنده قوم حضرت موسی اشاره دارد.زمانی که آن حضرت معجزات الهی را به آنها عرضه داشتند،آنان بدون تأمل در آن آیات ایشان را مسخره کردند.

 

2.خداوند در سوره نجم آیه 59 و60 می فرماید:«افمن هذا الحدیث تعجبون. و تضحکون و لا تبکون؛آیا از این سخن عجب دارید و می خندید و نمی گریید.»

 

بعضی گفته اند:یعنی ای مشرکان! آیا از این قرآن و نازل شدن آن از جانب خداوند بر حضرت محمد و معجزه بودن آن در شگفت نمی شوید و از روی استهزاء می خندید.جمله «لاتبکون» به این معنا به کار رفته که چرا بخاطر وعده های عذاب قرآن بر خود نمی گریید.5

 

خنده های شادی در روز رستاخیز

 

1.خداوند در سوره عبس آیه 38 و39 می فرماید:«وجوه یومئذه مسفره. ضاحکه مستبشره؛چهره هایی در آن روز گشاده و نورانی است خندان و مسرور است.»

 

منظور از این آیه خندیدن در روز قیامت، بخاطر اعمال نیک است.

 

محرومیت از خنده، کیفر جهادگریزی

 

1.خداوند در سوره توبه آیه82 می فرماید:«فلیضحکوا قلیلا و لیبکوا کثیرا جزاء بما کانوا یکسبون؛از این پس کم بخندند و به جزای آنچه بدست می آورند، بسیار بگریند .»

 

در تفسیر المیزان ذیل این آیه آمده است که ابن ابی حاتم و ابن مردویه از ابن عباس روایت کرده اند:رسول الله در جنگ تبوک(آخرین جنگی که حضرت رسول در آن شرکت جست) به مردم دستور داد تا با او حرکت کنند.چون این واقعه در تابستان رخ داد و هوا گرم بود، عده ای گفتند:یا رسول الله! هوا بسیار گرم است و ما طاقت بیرون رفتن نداریم و شما نیز بیرون نروید و خدای تعالی در پاسخشان فرمود:بگو، آتش جهنم داغ تر و سوزان تر است و خطاب به آنها این آیه نازل گردید، البته منظور از کم خندیدن، همان خوشحالی ناپایدار دنیوی است که از ناحیه ترک جهاد و امثال آن به ایشان دست داد و منظور از گریه زیاد، گریه در آخرت بخاطر عذاب دوزخ در حرارت شدید است.6

 

ابو علی سینا نیز در رساله علم النفس خویش می گوید:«از خواص انسان یکی این است که چون اشیای نادره، را درک می کند.انفعالی حاصل می کند که تعجب خوانده می شودو خنده به دنبال دارد».7

 

امانوئل کانت (فیلسوف آلمانی) نیز در رابطه با علت خنده می گوید:«هر انتظاری که عقیم بماند و قضیه صورت دیگری یابد،موجب خنده شود».8

 

گاهی خنده های ما ساختگی است و در حقیقت از درون و به طور طبیعی نیست و هیچ علامت درونی هم ندارد، از این نوع خنده ها می توان به نیشخند زدن، خنده استهزا آمیز عصبی، خندیدن به دیگران نه با دیگران و خندیدن به چیزهایی که خنده دار نیست،اشاره کرد.این نوع خنده ها هیچ هیجان مثبتی به همراه ندارد، حتی اگر خیلی هم بزرگ باشند.در واقع در این خنده ها ماهیچه های اطراف دهان در اطراف چشم ها بی حرکت هستند.و فقط زمانی که هیجان واقعی و اصیل باشد این ماهیچه ها فعال می گردند؛اما در لبخندهای واقعی و احساس شده که نتیجه فعالیت های خود به خود دو ماهیچه اصلی می باشند، که یکی از آن ماهیچه ها،ماهیچه های اصلی قدامی است،این ماهیچه گوشه های لب را به طرف بالا و به سمت گونه می کشد .ماهیچه های دیگری که در لبخندهای اصیل معمولاً فعال می گردند، عضله اطراف دهان است که گونه را بالا می برد و پوست را از کاسه چشم به طرف داخل جمع می کند.این اثر و فعالیت ماهیچه ها در هنگام خنده اصیل در تمام انواع آن از لبخند کم رنگ گرفته تا خنده با صدا و قهقهه غیر قابل کنترل وجود دارد و به یک میزان می باشد.همچنین باید دانست که خنده احساس شده طبیعی مدت زمان مشخصی دارد و به ندرت بیش از چهار ثانیه دوام دارد.9 در نتیجه نمی توان خنده های طولانی و با صدای بلند را دارای اثر بیشتری از لبخندهای کوتاه و بدون صدا دانست.

 

در رابطه با اثرات مثبت خنده باید گفت:خنده موجب رسیدن اکسیژن بیشتر به شش ها و عمیق تر شدن تنفس می شود و موجب تحریک بیشتر و بهبود جریان خون می گردد.10

 

در همین رابطه، رابرت زایانک چنین نتیجه گیری می کند که باید به تمام بیماران روانی و بیمارانی که از ناراحتی جسمانی شکایت دارند آموخت که به عنوان بخش خاصی از درمان شان لبخند بزنند.11

 

و اینبوم نیز می گوید:وقتی افراد به عمد لبخند می زنند، معمولاً احساس شادی بیشتری هم می کنند.12

 

و همانطور که می دانیم خنده یک درجه از لبخند بالاتر است و تمام اثرات مثبت خنده در لبخند نیز وجود دارد، حتی اثبات شده که یک خنده لطیف و با صدای پایین،جذاب ترین خنده هاست و به مراتب نسبت به خنده با صدای بلند، خویشایندتر می باشد.13

 

از ویژگی های اخلاقی ائمه(ع)، متبسم بودن آنها می باشد، که در روایات به آن اشاره گردیده و به عنوان یک خصلت پسندیده، مطرح گشته است.

 

امام صادق(ع) فرمود:«ضحک المؤمن تبسم؛خنده مؤمن، لبخند است».14

 

1.حسن مصطفوی،حسن،التحقیق فی کلمات القرآن الکریم،ج 7،باب ضحک.

 

2.علامه طباطبایی،ترجمه تفسیر المیزان،مترجم:سید محمد باقر موسوی همدانی، ج 15، ص 502.

 

3.شیخ طبرسی،ترجمه تفسیر مجمع البیان،گروهی از مترجمان، ج 18 ، ص 92.

 

4.همدانی،انوار درخشان فی تفسیر القرآن،ج 16،ص 33.

 

5.مجمع البیان ،ج 23،ص 423.

 

6.المیزان، ج 9،ص 492.

 

7.مجید پزشکی،قدرت خنده،ص 20.

 

8.همان.

 9.هاجکینسون،لبخند درمانی،مترجم:زهرا ادهمی،ص 37 ـ 38.

 

10.همان،ص 56.

 

11.همان،ص 91.

 

12.همان،ص 87.

 

13.همان،ص 139.

 

14.کلینی، کافی، ج 2،ص664.

 



موضوعات مرتبط: مقاله
[ پنج شنبه 1 تير 1396 ] [ 6:57 قبل از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]